وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد
وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد

سفیر امید

از همه عزیزان جدا معذرت میخواهم که شاید بیش از نیم ساعت در شرحی مفصل از دوران حضور خود در راهپیمائیها و تظاهرات و ...تا پیروزی انقلاب و خاطرات ان و نهایتا سی امین سال و توفیق بزرگ پرتاب ماهواره و.....که متاسفانه در انتقال ان به ئبلاگ بدلیل بروز مشکل در سیستم موفق به  انتشار ان نشده و بشدت اعصاب خورد شدم لذا در عرض تبریک این موفقیت بسنده کرده و برای همه شما ارزوی توفیق و سعادت و برای ایران عزیز ارزوی سربلندی می کنم .

تندیس عشق

روح خود را در محفلی ارام به قضاوت نشسته و در امتداد ان همه مصائب که برایش اعمال کرده ایم و بنحوی انرا رنجانیده ایم وصفت با برکت و پر از معنویت پاکی و بی الایشی را از وجودش گرفته و انرا برای سوختن در اتش گداخته شده از نابکاریها و ندانم کاریها شعله ور کرده ایم و از ساحت مقدس انسانیتش به دور کرده و در منجلاب وسوسه های شیطانی و غریزه های حیوانی غوطه ورش ساخته ایم و در یک کلام جفای سهمگینی را بر ان مستولی و بران ظلمی بناحق روا داشته ایم را نظاره گرم . 

ای انسانهای مکرم و ای موجودات به خدا نزدیک و از ان بدور :در ساحت تقدس به روح متعالی انسانیت  و دمیدن فطرت ذاتی انسانیت چه سخت راهی را باید طی کرد تا به وصالش نزدیک و از جوارش در استانه درگاهش تندیسی را از عشق به نظاره نشست .بطلان هر انچه انسانیت را به انزوا کشیده و در ورطه نیستی طی طریق می کند و نگاهش همچون لهیب پر حرارت گداخته هایی از اتش شعله ور در اطراف و اکناف دامن معصوم خلیفه الله را در برگرفته و انرا به سمت و سوی خود هدایت می کند تا از این وجود ذیجود دیو صفتی را سازند که دامنه گناهانش همه شمول شده و دستی را برای نجاتش دراز ننمایند و بدین سان است که اسفل السافلین در انتظار این موجود خواهد بود .ای دانایان برانید وسوسه جویان خناس را قبل از اینکه شما را برانند که انسان حرمتی معصوم گونه در پیشگاه یزدانش دارد .

بازی با احساسات

و امامطلب دوم : 

نمیدانم تا چه حد با ورزش سر وکار دارید و اضافه کنم که در عنفوان جوانی روزی را در کلاس اول راهنمایی برادر ما را به دیدن بازی فوتبال بین تیمهای برق شیراز و صنعت نفت ابادان در استادیوم شهدای ارتش (تاجگذاری سابق) شیراز بردند بنظرم سال 1350 بود و از انجا سرگرمی اعتیاد گونه ما اغاز شد و اگرچه نقش ورزش را در سلامتی نفس خود بسیار موثر میدانم لیکن در عدم تحقق برنامه هایم نیز انرا بی تاثیر نمیدانم و بنابراین از ان روز افکارم را با فوتبال و در برخی مواقع با سایر ورزشها در گیر کردم و مسابقات را که ان زمان بیشتر عنوان میشد که باعث سرگرمی جوانان برای دوری از مسائل موجود است را دنبال می کردم و برای همرنگ شدن با جمعیت قرمز رانیز برای خود انتخاب کردم غافل از اینکه مرغ همسایه غاز نیست و برایش داد و هوار و احساساتی خرج می کردم و هنوز این جوشش در وجودم فوران میزند البته بسیار کمرنگتر از گذشته و امروز فرصتی دست داد تا هردو مسابقه ابیه ها با هم و قرمز را با پیام مشهد از جعبه جادوئی به نظاره نشستم نمیدانم شماها نیز انرا دیدید ؟ 

  ایا میدانید هر ساله میلیاردها تومان هزینه این تیمها در تهران می شود ؟ 

 و ایا امروز شاهد بازی بسیار بد و خسته کننده تیم هجومی قرمز بودید ؟ 

نمیدانم مارا چه میشود بگذارید بیشتر از این در این خصوص نگویم و قضاوت را بعهده شما عزیزان بسپارم . 

منصور و کامیاب بهروز و موید باشید .

ایام بکام

اگر خداوند کریم و ودود وستار العیوب کمک کند امشب قصد دارم با دو مطلب خدمت دوستان خوبم باشم در ابتدا از همه چیز بگویم و شاید الان که مشغول خواندن مطلب شدید  تو ذهنتون این خطور کنه که همه چیز چیه ؟ 

خوب میدونم برخی از شما نمی پذیرید و شاید اصلا بفکر ان نیفتاده باشید که شور انقلابی و تفکر ان در بهبود رویه زندگی در جامعه بشری تا چه حد قادر است که از تمامی خلاقیتها و ظرفیتهای استعدادی و درونی انسانها استفاده کند و انها را برای رشد و تعالی این نوع از موجودات کره خاکی بکار بگیرد لیکن تجربیات دوران پر شور و فراموش نشدنی و بیاد ماندنی سالهای 1356 تا 1357در کشور خودمان این ادعا را بعینه ثابت کرد و چه مردان و زنانی در یک محیط بسیار گرم و پر حرارت دست به دست هم دادند و انچنان کارزاری را علیه منفورین رژیمها شروع کردند و درس عبرت اموزی را به ایشان دادند که در طول سالیان سال این حرکت عظیم ماندگار خواهد شد و همیشه ابلیسیان و شیاطین و زور گویان یاداوری ان حرکت عظیم را توام با راشه بر تن و جان خود خواهند دید و بدینسان ایرانی 1357 در پر شورترین و مردمی ترین جنبش خود تارو پود حکومت سلطه و زور را در هم تنید و و به تاریخ رهسپار کرد و بعد از ان در یک دوران سازندگی که متاسفانه مدت ان اندک بود جهادی عظیم را برای یاری به اقشار مستضعف علی الخصوص در اقصی نقاط محروم این کشور اغازیدن کردند و خود که از فرزندان روستا هستم شاهد این وفاق احساس و همدلی و دلسوزی توام با شور و نشاط انقلابی در کشور بودم انجا که دانشجویان دانشگاهها بهمراه  مردم کوچه و بازار از شهرها بقصد قربت و سازندگی برای درو محصولات کشاورزی و احداث حمام و سرویسهای بهداشتی و................به دامان پاک و گرم روستاهای وطن انقلابی می امدند و افسوس که این اعمال بسرعت از جامعه رخت بر بست و همگان انرا به بوته فراموشی سپردند و هر انچه از زمان پیروزی انقلاب سپری شد از احساسات پاک کاسته و به بی توجهیهای مردممان افزوده شد و گاه شرائطی پیش امد که همان مردم برای رسیدن به امال و ارزوهای خود بر همه انچه که کشته بودند پشت پا زدند و..........

اری امروز مصادف بود با اغازین روز از دهه ای پرفروغ که نطفه ان را از سال 1342 و شاید پیشتر از ان بسته بودند و با حرکت عظیم مردم متولد و بارور و با رهبری پیر جماران به نتیجه رسید و.........

جا دارد که این سالگرد بسیار خجسته و میمون را خدمت همه شما عزیزان تبریک و تهنیت عرض کنم .

غم عاشقان

بی همگان بسر شود    بی تو بسر نمیشود  

عشق را در معنا وابستگی شدید موجودی به حقیقتی گویند که معشوق را همچون بت عاشق به ستایش وامی دارد و گاه چنان از خود بی خود که روح و روان را با جسم در این راه پر مخاطره میگذارد و تلالو وصول را در ژر فای دل به دیده بینای وجود از ان خود دانسته و با امید به رسیدنش خواب از چشمان تیز بینش گرفته و بارقه ای از امید را در دل نطفه بسته و برای تولدش لحظه شماری می کند دیدار را بی یار نتوان پذیرفت و در سر سودای رویتش تا در کنارش ارامشی جاودانه یابد و برایش سر از پای نشناسد و به جد جهد وجهاد پیشه کارزار سازد و وصالش را با حساب داند و برایش اشک ریزان همچون باران بهاری که طراوتی خاصی به طبیعت میدهد به درون خود شادابی مستولی سازد و یار غار را در خواب همی چون بیداری معاشقه ای دلچسب کند و بر تارکش بوسه هایی که بر گونه اش گلدانی به رنگهایی از نوع ارغوانی بیفکند و چه زیباست که منتظران را در انظار زعیمی که ظهورش جهانی را ز ازادی و عدالت برخوردار و مظلومان را برای دیدارش نه هیچ محدودیتی و نه هیچ منتی و ظالمان را رعب و وحشتی که از نورانیتش چشمانشان نا بینا و قلوبشان لرزان همچون بید های مجنون در فصل خزان و تو ای موعود ای غائب از انظار و حاکم بر دلها چنان بیا تا ما خود را دررکابت بینیم و سربازی باشیم برای حاکمیت عدالت  بی مثالت در جهان سراسر ظلم و استکبار .

نعم بی نهایت الهی (تجدید دیدار)

از جود و کرمش هر انچه گوئیم کم است      اندر حکمش هر انچه بینیم کم است  

ذات بی جود ولایتناهیش را زبان از بیان قاصر و الکن وکیست که از الطافش بی نصیب و کرامتش را بارقه امیدی که در منتهی الیه نومیدیها باز گشایشی عجیب و در تارک یاس و دلمردگی نوای تولدی دیگر در فضای غریب گونه ای که انسان از مشاهده اش در شگفت و از بیانش جدا عاجز همو که در تنگنای تنگی ها و بوقت عزلت و بی چارگی و بی یاری رفیقی است شفیق و درد مندان را شفایی عاجل ای همه وجود را سراسر ذیجود و از کرامتش ورحمتش که واسعه است همه بی خبر و بر توانائیش محسور . 

چگونه میتوانم همه را در رکاب بینم و خود عاصی و از انظار پنهان و در خفا مجرم و در ظاهر درویش مسلک و مرتاض و مومن به درگاهت ای بی نظیر از همه انظار و ای معشوق همه عاشقان دردمند و منتظر و ای ................... 

خواب را فراهم کردی تا دیدگان بسته و از جمودات  خارج و کاه در روح خود همراه با همه افرادی که عمری را در کنارشان زادی و زیستی و سپس فراقشان را با دیدگان گریان تاب اوردی و چه نعمتی از این بالاتر که در ئنیای خواب دیدارشان کنی و با هم ایشان به گرد هم تا تجدید قوایی از مشاهده هر انچه که در بیداری در ارزویش مانده ای و بی تاب تا وعده هایت برای اخرت محقق و در دیار باقی به دیدارشان مسرور گردی . 

نمیدانم که برایتان این اتفاقات خوش یمن و روحیه پرداز می افتد یا خیر ؟ ملاقات با گذشتگانی که شوق دیدارشان را داشتی لیکن بنا به مصلحت کریم ودود از دیدارشان محروم گشتی و چه زیباست که در مجلس هم نشینی با انها از چهره هایشان نشاط و شادابی و سرور و خوشحالی را شاهد باشی و خداوند منان این منت را بر من می گذارد تا از این نعمت بی پایان متنعم گردم بنابراین در شکر اندرش مزید نعمتی است که باز بر خوان گسترده اش به ضیافتی کریمانه دعوت شویم .